علی شهریارعلی شهریار، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

علی شهریارم تنها امید قلب مامان و بابا

از شیر گرفتن پسرم

1393/2/28 15:32
262 بازدید
اشتراک گذاری

دلبندم در تاریخ 14 فروردین 1393

من با وجودی که اصلا راضی نبودم و خیلی هم برام سخت و زجرآور بود اما مجبور بودم .... تو رو از شیر گرفتم

الاهی قربون اون چهره معصومت بشم و تو هم خیلی صبوری کردی و اصلا اذیتم نکردی فقط همون شب اول تا ساعت 3 صبح روی پای باباجون خوابیدی و ..

و تا صبح هر نیم ساعت بیدار میشدی و گریه می کردی  و منم که طاقت دیدن اشکهای نازتو نداشتم آخرش کم آوردم و خواستم بهت شیر بدم که باباجون نذاشت و تو فقط دو دفعه شیشه شیر که از قبل برات گرمش کرده بود خوردی و فردا صبحم دیگه حتی اون شیشه شیر را نگرفتی شب وحشتناک و زجر آوری برای دو تاییم بود عزیزم . ممنون باباجونم که اگه کمکم نمی کرد اصلا نمی تونستم از این کار مشکل بر بیام .شب های دیگه قبل خواب خوب سیرت می کردم و توی غدایی که دوست داشتی روغن زرد یا روغن قلم گاو می ریختم هم خیلی خوب میخوری غذا رو با این روغن هم تا صبح راحت می خوابیدی و سراغ شیر نمی گرفتی صبح ها زود تر از اینکه تو بیدار بشی برات فرنی درست می کردم می ذاشتم سرد بشه که تا تو بیدار میشدی غذات بخوری و اذیت نشی بهانه شیر نگیری اما  تا یک هفته سراغ من می یومدی و میگفتی (دی جی ) اما بعد من که میگفتم اه شده تو هم اون دستای کوچولوی قشنگتو بهم می زدی و می گفتی اه اه  می رفتی .

برای خودم خیلی سخت بود خیلی ناراحت بودم از این که از شیر گرفتمت اما وقتی دیدم غذاخوردنت چقدر خوب شده و با اشتهای بیشتر می خوری کمی باعث آرامش دلم شد وگرنه تا یک مدت ناراحت و غمگین از اینکه تو رو از شیر گرفتم بودم احساس می کردم ازم دورتر شدی اما وقتی میای کنارم و با اون دستای کوچولوت لبای منو به لپت نزدیک می کنی که بوست کنم دنیا رو به من میدن که هیچ تازه می فهمم هر چه بزرگتر میشی چقدر بهم وابستگیمون بیشتر میشه و شده  .

دلبندم من از چند ماه قبل تر دیگه روز به تو شیر نمی دادم تا عادت کنی و وقتی از شیر بگیرمت اذیت زیاد نشی و فقط شب ها یا موقع خواب توی روز شیر می خوردی . بعدم که  نوک همون (دی جی ) که تو می گی رو با جوهر خودکار آبی کردم و همین باعث شد که تو اصلا طرفم نیومدی البته اول چسب زدم و اومدی چسب کندی و یک خنده شیرین هم به صورت من کردی اما راه کار بعدی جواب داد ..

خیلی خیلی دوست دارم پاره تنم. الان که اینا رو می نویسم اشک تمام صورتم خیس کرده . خیلی برام سخته گل کوچکم که تو به این چیزی که اینهمه علاقه داشتی من ازت اما چه می شه کرد چرخه طبیعت است اگه دست خودم بود تا چند سال دیگه هم بهت شیر می دادم . هنوز که هنوز دلم برای روزهایی که میومدی با ولع شیر یمخوردی تنگ میشه .

پسندها (1)

نظرات (0)