علی شهریارم تنها امید قلب مامان و بابا

با قبولی طاعات و عباداتون ما رو هم لحظه سحر و افطار از دعای خیرتون فراموش نکنید چیزی به پایان مسابقه نی نی وبلاگ نمونده یادتون نرفته از من و رای که به من بدید کد 254 و به شماره 20008080200 ارسال نمایید اینم عکس اولین دفعه بود که مامان جونم به من غدا داد و من همشو فوت کردم بیرون . جاتون خالی خیلی حال داد تمام صورتم پر از فرنی شده بود     و اینم عکسی که تو مسابقه شرکت کردم ...

...

مامانای مهربون خسته نباشید این مسابقه که برای ما مامانا سایت گذاشته یک تفریح و استراحت خوبی است . بعد از یک روز پر از حادثه و جنجال از دست این فرشته های آسمونی . که حداقل ساعتی را برای تفریح روحمون بپردازیم . به امید اینکه همه نی نی ها همیشه و همه جای زندگی برنده باشن . امروز علی شهریار همین جور که در اطراف من داشت بازی کرد و مشغول بهم ریختن برگه ها و لوازم من بود یک دفعه دیدم مشغول خوردن یک چیز خوشمزه است .... اگه تونستین حدس بزنید اون چی بود ؟؟ کاغذهای نوشته شده منو با این هیجانی با اون دندونای موشیش گاز می زد و می کند خدایا ااااا از دست این وروجک منم سریع از دستش گرفتم و دهنشو نگاه کردم خدا رحم کرد که زود متوجه شدم . ...

آخه کی دلش میاد به من رای نده اول ببنید بعد رای بدید مامانای مهربون همشون واسه نی نی های کوچولوشون زحمت کشیدن و عکس فرستادن . مامان جون منم عکس منو فر ستاده رای نمیدین حداقل یه نگاه که بکنید               ...

پسر کوچولوی منم توی جشنواره تابستانه شرکت کرده   منتظر رای های مهربونتون هستیم   اول ببینید بعد کد 254 به شماره 20008080200 پیامک کنید تورو خدا نگاه کنید .نی نی 9 ماه و نیمه چطور به نون دندون میزنه .. با اون دندونای موشیش ...   ...

                     با سلام به همه عزیزانم         پسر کوچولوی منم توی مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده. هر شماره موبایل یک رای حساب میشود . ممنون میشم کد 254 به شماره 20008080200 پیامک کنید .  عکس پایین مربوط علی شهریار که در مسابقه شرکت کرده   پیشاپیش از رای های مهربونتون تشکر می کنم .   ...

عزیز دل مامان روزی که فهمیدم  خدای مهربون بهم پسر داده با باباجونت برای انتخاب اسم شروع به فکر کردن و تصمیم گرفتن کردیم و بلاخره قرار شد که اسم علی شهریار برات بزاریم . چون هم من از شهریار خیلی خوشم می آمد که شاعر بزرگ ایران زمین است و هم نام علی اسم پدربزرگ پدریت است و باباجونت خیلی دوست داشت که اسم علی را هم تو داشته باشی .و مامانی هم از اسم علی خیلی خوشش می آمد . و اسم تو به نام علی شهریار تایید شد اما روزی که باباجون برای گرفتن شناسنامه به اداره ثبت رفت با اسم تو به دلایل خاص موافقت نشد و قرار شد که بفرستیم ادره ثبت کل کشور که شاید موافقت می کردن و از اونجایی که من علاقه خاصی به متفاوت بودن دارم گفتم باشه می فرستیم و تو تا سه م...

تمام کاردستی های دیوار اتاقتو خودم  کشیدم و بابا جونت نصب کرد.قبل به دنیا اومدنت دوتایی در و دیوار اتاقت تزیین کردیم و خاله جون سارا و مامانی هم برای چیدن کمد و لباسات کمک کردن. دست همشون درد نکنه. ...

                                                     ...