علی شهریارعلی شهریار، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

علی شهریارم تنها امید قلب مامان و بابا

تولد تولد مبارک چشمه نور خونم

1393/8/27 19:51
579 بازدید
اشتراک گذاری

دو سال سپری شد . خدای من چقدر زود می گذرد این روزهای شیرین در کنار پسرم.

  خدای مهربونم به ما قدرت و توانی عطا فرما تا این موجود زیبای آسمانیت را به جایگاه بالا و والایی از معرفت و انسانیت پرورش دهیم وسایه پر مهر و بزرگ همسرم را همیشه بر سر ما محافظ باش .

تنها آرزویم سلامتی و سر بلندی خانواده کوچک اما قشنگم هست .

شهریارم

دوباره سالروز میلاد تو و باباجون فرا رسید . برای این روز از ماهها قبل برنامه ریزی و تدارکات دیدم تا بلاخره روز باشکوه فرا رسید .

چند هفته ای دنبال لباس یک مدل و یک طرح برای تو و بابا جون گشتم . و آخر هم موفق شدم . البته ناگفته نماند از زمانی که دنیا اومدی من همیشه لباس یک مدل حتی اگه شده یقه های لباستون ست باشه براتون تهیه کردم مخصوصا لباسای مناسبتهای خاص که همیشه عین هم بوده است .

امسال تم تولد بعد مشورت  با باباجون و خاله جون سارا ماه و ستاره انتخاب کردم . چون تو این روزها از ماه و ستاره خیلی خوشت میاد و تازه یاد گرفتی همش می گی ماه ماه و می تونی ماه رو هم توی آسمون نشون بدی .

بعد انتخاب تم تولد با کمک خاله جون ویوسف کوچولو ماه و ستاره را درست کردیم و فرداش خودم همه اتاقتو تزیین کردم . به نظرم خیلی عالی شده بود

شام تولد رو هم همبرگز مرغ  درست کردم و به همراه سالاد یونانی و دسر هم ژله ماه و ستاره ای قالبی بود .

با اینکه برای اولین بار همبرگر درست می کردم اما خیلی خوشت اومده بود نصف ساندویچ نوش جونت کردی و من از این بابت خیلی خوشحال بودم .

کادو  باباجون هم یک ست لباس خریدم . انشالله که خوشش اومده باشه

کادوی تولد هم برات با باباجون یک الاکنگ اسب و به همراه هواپیما سم پاش و هلیکوپتر کوچولو خریدیم . از طرف من و باباجون مبارک باشه

البته خاله جون سارا و عموجون احمد و یوسف کوچولو هم برات آدم آهنی و بلوز شلوارست خیلی قشنگ  آورده بودن . دستشون درد نکنه

خاله جون کیم موز با روکش شکلات هم درست کرده بود برای تبریک تولد باباجونت. که خیلی خوشمزه شده بود

البته تا یادم نشده کارت تبریک از مهمون هم داشتیم و عکسای یک سالگیت با یک متن تشکر چاپ کرده بودم

آخر شب هم همگی رفتیم میامی هم زیارت وهم  سیاحت  تا چهار صبح میامی بودیم خیلی خوش گذشت ادامه جشن توی هوای سرد گرفتیم . به همون حسابی خوش گذشت .

اونجا بلال داغ و تازه آتیشی  عموجون احمدگرفت  نوش جان کردیم .

با تمام وجودم دوستون دارم تنها دلیل های نفس کشیدنم . تولدتون مبارک

انشالله هزاران هزار سال با عزت و سرفرازی پاینده باشید.

 

بقیه عکس های تولد در ادامه مطلب

 

 

من امسال اتاق خودتو تزیین کردم که تا سال دیگه همین طوری بمونه

تو دو ساله میشی قلب مامان و باباجون 32 ساله میشه .

اینم شام و دسر تولد (همبرگر مرغ و سالاد یونانی )بهمراه ژله قالبی ماه و ستاره

قربون اون فوت کردنت بشم من


اینم عزیزترین مهمونمون  یوسف قشنگم

اینجا بغل خاله جون سارا داری ضریح امازاده یحیی رو می بوسی


 

 

 

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان و باباي امير
28 آبان 93 8:02
مبارک مبارک تولدت مبااااااااااااااااااااارک چقدر قشنگ خامومی خوش بحال بابایی و علی شهریارجون با این مادر مهربون وهنرمند خیلی خوشحال شدم بعد از مدت طولانی دیگه مرتب میایین سایت خوش اومدین امیدوارم خبرهای خوشتون رو همیشه اینجا بخونیم
مامانی بهار
2 آذر 93 0:41
تولدت مبارررررررک عزیزم